مردم آذربایجان تسلیت






























ღ♥♀♀♥ღღخانومیღ♥♀♀♥ღ

سلام دوستای گل امیدوارم حالتون خوب باشه
ما که تو آستانه شب قدر بدجور تلنگر خوردیم  هنوزم اون صداها لرزیدنا یادم نمیره
2روز پیش همین که پاشدم وضو گرفتم اومدم نماز بخونم  فقط متوجه شدم
که خونه داره روسرمون خراب میشه وفقط اینو فهمیدم که مامان گفت:
نترسین آخرش یا میمیریم یا زنده میمونیم  اون لحظه به هیچی فک نمیکردم
به جز میلاد ترسم از مرگ نبود ترسم از این بود که اتفاقی واسه من بیوفته
و میلادو تنها بزارم ولی حالم تو خودم نبود نمیدونستم چطوری بهش خبر بدم
همین که خودمو از طبقه 10رسوندم پایین بهش خبر دادم میلادم خیلی نگران بود
وقتی واسه بار دوم زلزله اومد دیگه گفتم همه چی تموم شد و مردیم
ولی خدای مهربون کمکمون کرد و اتفاقی نیوفتاد شاید 2روزو بیرون ول و الاف موندیم
شاید اونایی که قرار بود سر سفره افطار بشینن مردن وبچه هاشون تنها موندن و ...
ولی با این حال باز خدا رو شکر میکنیم که بیشتر از این نشد ینی اگه 10ثانیه بیشتر ادامه
داشت الان اینجا نبودیم خیلی ناراحتم خیلی میترسم تا اینجا 117تا پس لرزه اتفاق افتاده
و باز ادامه داره و نمیدونم کی تموم میشه دعا کنین زود تموم شه
همش لحظه ها شده استرس و ترس 


پریا |14:49 |دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, |